مقالات آرشیو خبر ها
ما ناراحت شدیم ، شوکه شدیم و عذاب کشیدیم …

ما ناراحت شدیم ، شوکه شدیم و عذاب کشیدیم …

در اتاقم نشسته بودم، صبح کم کم از کنار پنجره بیرون میزد و از لای خطوط پرده وارد می شد، من به وقت های اضافه ی بازی فکر می کردم و قلبم با گذشت هر ثانیه بیشتر غرق در غم می شد، موقعیت های گذرا هم بعید به نظر می رسید که وضعیت غم انگیز و بهت زده ام را تغییر دهد و امیدی را در ذهنم روشن کند. چرا که ما در همان دقیقه ی 91 شکست خوردیم و نه 120. تسلیم شدن و ماندن و نظاره کردن اینکه سر از تنمان جدا کنند بسیار دردناک و تحملش غیرممکن بود. اما با این حال حالا زمان واکنش است، چرا که ما اجازه می دهیم دلسردی کارش در ساز و کار ذهنی ما انجام دهد، باید بدانیم مثل هرچیزی در زندگی، این غم هم ابدی نیست و مهم نیست که ما چقدر احساسمان وحشتناک بوده است.

 

خیلی آسان و قابل فهم است که باختن آن هم بعد از اینکه به طرز دیوانه واری به یک پیروزی درخشان نزدیک بودیم چقدر دشوار است، دارم تلاش می کنم که با اشاره ی انگشت کسی را که متهم است پیدا کنم، اما این نه به ما کمکی می کند و نه به مقصر احتمالی. من به باشگاهم، به بازیکنان، مربی و به تک تکمان افتخار می کنم، همه ی ماهایی که با چرخش ماه و وزش باد با یووه همراه می شویم، می خواهیم حالا که چند روز گذشته، نتیجه گیری هایم از شب آلیانز را بگویم.

 

اول از همه، و دردناک تر از همه، ما تنها 90 ثانیه از پیروزی که تعداد کمی از ما به کسبش اطمینان داشتیم، دور بودیم، پیروزی که شاید هیچ تیمی جز بارسلونا قادر به کسبش نبود. به غیر از آن، به شکل فاجعه بار و ناعادلانه ای با تصمیم اشتباه پیرامون گل موراتا، کارمان را ساختند.

 

آیا فکر می کنید همه اش تقصیر رئیس است؟ موراتا چه؟ کوادرادو؟ لیختشتاینر؟ مانژوکیچ؟ همه ی آنها شانس هایی برای گلزنی داشتند … انداختن همه ی تقصیرها به گردن مردی که ما را بعد از مدت ها به اولین فینال اروپایی رساند، فصلمان را به شکل شگفت آوری نجات داد، کاملا شرم آور است.

 

دلایل زیادی برای از هم فروپاشی ما وجود دارد، اما اینکه تمام مسئولیت ها را به دوش آلگری بیندازیم به طرز وحشتناکی اشتباه است. چرا که ما نمی توانیم از موفقیت هایش لذت ببریم و تحسینش کنیم، بدون اینکه قبول کنیم که او هم مثل بازیکنان، مثل خود ما، گاهی سقوط می کند، بله بدون شک، به همان اندازه که تصمیم داور در مورد گل موراتا اشتباه بود، تعویض های مکس هم اشتباه از آب در آمد، اما من می توانم بفهمم که الگری چه فکری پیش خودش می کرد، ما داشتیم خسته می شدیم، که به شکل طبیعی به خط دفاعمان فشار وارد می کرد و بایرن لحظه به لحظه نزدیک تر می شد، ما خیلی تلاش کرده بودیم، خیلی دویده بودیم و تصمیم مکس این بود که بازیکنان تازه نفس به میدان بفرستد.

 

بیرون کشیدن موراتا عجیب بود، چرا که او بهترین سلاح هجومی ما بود و علی رغم فرصت های کمش توانست یک گل ― مردود ― بزند و یک گل زیبا هم بسازد و بهترین بازی فصلش را انجام دهد. آیا او به نیمکت گفته بود خسته است؟ ― چیزی که در گفته های خودش و آلگری کاملا متضاد است، مربی گفت وقتی دیدم آلوارو نمی تواند خوب نفس بکشد تعویضش کردم، اما خود موراتا می گوید مشکلی نداشتم. ― ، آیا مانژوکیچ وقتی کاملا آماده نبود به بازی رفت؟ من در این مورد شک قوی دارم ― روزنامه های ایتالیا می گفتند که مانژو وقتی فهمیده که در ترکیب ثابت نیست عصبانی شده، و با مکس جر و بحث کرده، اما در ظاهر ، آلگری در بازی یووه تورینو بر خلاف رویه ی معمولش به گرمی مانژو رو در آغوش کشید و از او دلجویی کرد. ― چرا زازا را به جایش نیاورد؟ او سریع تر است، بیشتر روی یک سوم انتهای زمین تمرکز دارد و اخیرا مصدومیتی نداشته است، اما خب در قیاس با مانژوکیچ فاقد هر گونه تجربه ای در سطح چنین بازی ای است.

 

حرکت او برای تعویض کردن خدیرا قابل فهم بود، او بیشتر از اینکه بدود راه می رفت و با اینکه حالا که دو هفته گذشته، روبه آن شب فریاد می زنم: نه، نه استورارو نه، آساموا را بیاور، یا حداقل … ای کاش … لمینا را در لیست لیگ قهرمانان جا میدادی، اما آن زمان، در آن دقیقه، من با تعویض موافق بودم.

 

آخرین تعویض، پریرا، که باز هم معنی می دهد، با توجه به توانایی هایش، اما با توجه به فرم بدش در بازی های اخیر بعد از اینکه تقریبا تمام فصل را از دست داد، این تعویض سوال برانگیز بود، گرچه بیشتر برای اتلاف وقت بود. پریرا نیاز بی نهایتی دارد که وضعیتش را بهتر کند، از همه لحاظ، ورود او فاجعه بار بود.

 

من الگری را سرزنش نمی کنم، این تجربه در طولانی مدت مفید خواهد بود، هم برای مربی و هم برای بازیکنان. و باید بدانیم که چند ماه پیش کجا بودیم، در کمرکش لیگ از بدترین بحران مصدومیتمان در دهه های اخیر رنج می بردیم، مایل ها از کورس اسکودتو دور بودیم و با یک فصل پرمشکل دست و پنجه نرم می کردیم. آنقدر که حتی صعود از دور گروهی لیگ قهرمانان با آن گروهی که داشتیم، ماموریت بسیار دشواری به نظر می رسید.

 

من می توانم به آنالیز تاثیر هر کدام از مصدومیت های ناگهانی پیش آمده در قبل از بازی بپردازم، اما این هم هیچ چیز لعنتی را عوض نمی کند، پس بیایید به دلایلی که به خاطر آنها می توانیم شاد باشیم بپردازیم:

 

در حال حاضر، ما به یکی از دو تیم برتر روی کره ی زمین باخته ایم، آن هم بعد از اینکه بازی خودمان را در زمین خودشان به آنها دیکته کردیم و تنها چند ثانیه با پیروزی سزاوارانه مقابلشان فاصله داشتیم. ما در صدر جدول هستیم و این فرصت را داریم که برای دومین سال پیاپی دو گانه ی داخل کسب کنیم. ما دو بازیکن کلاس جهانی جدید در ترکیبمان داریم، ساندرو و دیبالا، یک هسته ی قوی و اگر پوگبا بماند، ما قدرتمندتر فصل بعد بازخواهیم گشت. حتی اگر پوگبا برود ما یک پول شاهانه از راه فروشش به دست می آوریم، که می تواند برای خرید استعدادهای ثابت شده مصرف شود.

 

ما بازیکنان زیادی را در طول تابستان تغییر دادیم، 3 بازیکن کلاس جهانیمان را از دست دادیم، 2 تا در این تابستان پیدا کردیم، و در تابستان پیش رو تعداد بیشتری پیدا خواهیم کرد. تیم در دوره ی گذار است و به آرامی دارد هویتش را پیدا می کند، تیمی که دارد به شکل فوق العاده ای مبارزه می کند تا خود را به عنوان یک ابرقدرت ثابت شده میان تیم های نخبه ی جهان مطرح کند.  به دوره ی گذار تیم های دیگر، برای مثال منچستر یونایتد، نگاه کنید تا بفهمید در چه وضعیت خوبی هستیم. ما از مونیخ برگشتیم، در حالی که احترام و غرورمان بیشتر از قبل شده بود،به صحبت های مدیران، بازیکنان خودمان نگاه کنید، بوفون تا سال گذشته حرفی از قهرمانی در لیگ قهرمانان نمی زد، ماروتا تابستان گذشته از صعود از مرحله ی گروهی به عنوان هدف اولیه ی تیم صحبت می کرد، گویی تصور همه ― حتی خودمان ― این بود که با بخت و اقبال به فینال برلین رسیده ایم، اما دیگر چنین تصوری نیست، ما حالا تیمی هستیم که هیچ کس نمی خواهد دفعه ی بعدی که گوی قرعه کشی مرحله ی گروهی می چرخد با آن روبرو شود، مرحله ی حذفی که دیگر بدتر! کافی است به صحبت های هوداران بقیه ی تیم ها در شبکه های اجتماعی و محافل ورزشی دقت کنید، یوونتوس حذف شده در مرحله ی یک هشتم 2016، از یوونتوس فینالیست 2015، ترسناک تر است!

 

یکی از چندین دلیلی که از بابتش می توانیم خوشحال باشیم … ما مهاجمی داریم که سرنوشت فوق العاده ای در انتظارش است! چقدر جای او خالی بود! اما باز هم مطمئنم که او در این لباس افتخار خواهد آفرید، من این را در قلبم حس می کنم.

 

من خوشحالم که می توانم یوونتوس عزیزم را در رده بندی جهانی خودم در رتبه ای بین 3‐5 تیم های قدرتمند جهان جای بدهم، در کنار دو تیم شهر مادرید. این نشان دهنده ی پیشرفت و یک بازگشت دائمی و ثابت به جمع قدرت های برتر اروپا است، برای اینکه خودمان را به آن بالا بالاها برسانیم، نیاز داریم استعدادهای بزرگتر و تجربه ی بیشتری به مهره های تیم اضافه کنیم. تمام چیزی که می بینم یک برنامه ی جاری فوق العاده است: رسیدن به فینال، باختن به یکی از بهترین تیم های تاریخ، شروع دوباره در یک شرایط عجیب و غریب و با اشتباهات افتضاح داوری، باختن به دومین تیم قدرتمند جهان، هیچ دلیلی برای گریه، زاری و نفرین کردن وجود ندارد، هیچ احساسی جز شادی از یک روند رو به جلوی فوق العاده نباید داشته باشیم، اما چند یاداوری کوچک:

 

1- یوونتوس دیبالا، مارکیزیو یا کیه لینی نیست، یوونتوس تیم با کلاسی که با چند بازیکن فرد فرد پر شود نیست، یوونتوس باشگاهی نیست که کل ترکیبش را حول یک نفر بچیند، یوونتوس، در نگاه من، باشگاهی است که هر بازیکنی بخشی از یک کل است، به قول اورا ― که به خاطر اشتباهاش به طرز بی رحمانه و ناسازوارنه ای مورد حمله قرار گرفت ―  "هر بازیکن یک بخش از زنجیر است، تا وقتی خودتان را در این کل جای ندهید، هر چقدر هم که فوق العاده باشید به جایی نمی رسید." مجموع تکه تکه ها بیشتر از خود هر کسی به صورت جداگانه ارزش دارد. یوونتوس تیم با کلاسی است، اما بیشتر از کلاس تعهد دارد. من بازیکنانی را در زمین می بینم که وقتی رقیب «مستقیم» ـش گل می زند از شادی بالا و پایین می پرد (‌می توانید به واکنش زازا موقع گل زنی موراتا و یا استورارو موقع گل زنی خدیرا دقت کنید) و عقلش را از خوشحالی از دست می دهد! این تیم شامل پوگبا و دیبالا نیست که نتیجه ی بازی را تعیین و بقیه ی بازیکنان صرفا تلاش کنند آن را حفظ کنند. هر بازیکن سعی می کند با قطار همراه شود و همه با هم از موانع عبور کنند.

 

یادمان نرود، مانژوکیچ و استورارو برگ برنده ی ما در بازی رفت بودند و بازی را برایمان برگرداندند و برعکس خدیرا در آن بازی محو بود، همانقدر که گل موراتا در نیمه نهایی سال قبل نقش داشت، بلاک استورارو روی ضربه ی سر خامس رودریگز هم نقش داشت، همانقدر که بازی خوب موراتا آن شب سربلندمان کرد، موقعیت هایی که در دور گروهی هدر داد باعث دوم شدنمان شد، پس گرفتن انگشت اتهام به سوی یک نفر و زیر سوال بردن عملکرد فصل یک بازیکن به خاطر یک بازی و بالعکس اشتباه است.

 

آن شب یوونتوس باخت، اما من هیچ گاه به اندازه ی امسال به تیممان افتخار نکرده ام! همه برای همدیگر می جنگند، همه با هم می خندند و از همه مهمتر: در نهایت، اینکه چه کسی گل می زند مهم نیست. چقدر برای حریف ما وحشتناک است که یک بازیکن نیمکت نشین به زمین می آید و حمایت کامل هواداران، هم تیمی ها و مربی را دارد، هر بازیکنی نقش حیاتی دارد (بله، حتی پادوین) ‌ و هر بازیکنی آن شب در بازی غرورآمیزمان سهم خودش را اجرا کرد.

 

الهام گرفته از JuveFc.com با کمی تصرف و اضافات


«به اشتراک گذارید»
Google+ Twitter Facebook
نازنین راهبر
نازنین راهبر«نگارنده اخبار»
ارتباط با نگارنده: